آهنگ باید بتونیم از یاس و بهزاد برازنده

متن آهنگ باید بتونیم از یاس و بهزاد برازنده
هه ه دلت گرفته ، ميفهمم



منم مثل توام ، بد جوري غرقم



باور کن منم مثل توام



ولي مي دوني ، نبايد نااميد بشيم



نه ، باور کن بدتر غرق ميشيم



اين اجازه رو به خودت نده



نبايد بزاري







[Yas]







نذاري که گره و گله



بره تو دلت و بره



بره که بگه به تو نمي توني برسي بهش و



ميگي بده به دل گله مند من اميد و ميگم بشنو اينو



حالا که ياس تو رو ديد و



اميد و ميدم و مي دونم معضل تو



اينم مي دونم حل ميشه ، کمي حوصله کن



چرا تو خودتي نگاه مي کني به چي ؟



منم مثل تو ندارم ديگه پولي به جيب



فکر ميکني فقط تو اسير غم و غصه اي



بذار به تو نشون بدم همون پوستري



از بچه اي گرسنه که در حال مردنه و



يک لاشخور که هست در انتظار خوردنش



يا نگاه کن به اون سو که لازمه



بچه هايي که شدن دچار سوء هاضمه



يا منو ببين ، چرا راه دور بريم



برو از تاريکي ، همه چيو تو نور ببين



خيليا سر خاک پدر ريختن اشک تمساح



بعد چهل به من نشون دادن خشم انسان



حالا جاي اينکه بيان دست يتيم و بگيرن



مي خوان ، من ، پست و ذليل بميرم



اونا بُر زدن ، همه ي فرصتم



من ساده بودم ، اونا منو دور زدن



وقتي سخته در آوردن يه نون ساده



هه ه ، منم و خرج يه خونواده











[Behzad]



خداوندا



هر قـــدم مـــن



با دستاي تو ، حرکت ميکنـــم



پس اگر ، من اينجا هستم



خواست تو بــــود











[Yas]







بذا مهمونت کنم من تورو يه جمله



ديدي که دلت ميگيره تو غروب جمعه ؟



وقتي که ميشينم به مرور عمرم



ميبينم هر روز من مثل غروب جمعه ست و



بن بست و ميبينم رو به رومه



طوري که آدم از ادامه دادن توبه کنه



زخم من ، نمي تونه بشه پانسمان



از تو خوردم ، اينم از شانس ما



يکي داره ميگه که خودتو نباز مرد



برو ديگه بالاي طبقه دوازده



نه اونقد داري مثل انصاري فضا بري



نه اونقد دزدي مثل شهرام جزايري



ميدوني تيره روزي مثل سايه باز دنبالته



که ول کني اين زندگي رو



باز کن بالت و يــــاس



خودتو بکش و راحت کن



کار تو درسته و ديگه بايد مرد



اما حسي ميگه به اين حرفا غلبه کن



به جاش ، تموم آهنگ و پر از کلمه کن و



قلمت و بردار و بگو که اين دردا تو رو



آماده ميکنه واسه ي فردا



آره من با درد ، خراشيده شدم



و در عوض محکم و تراشيده شدم



اين که چيزي نيست ، من ديدم از اين بد تراش



پله هاي ترقيه واسم هر خراش







[Behzad]



خـــداونـــــدا



هر قـــدم مـــن



با دستاي تو ، حرکت ميکنـــد



پس اگر ، من اينجا هستم



خواست تو بــــود







[Yas]



"گرونمايه ترين تجربه ها نزد ياسه



که وايساده کنار تو با عزم راسخ "



واضح واسه تو مي خونه تا



بدوني ياس اومده بالا ز ويرونه ها



تو ميدوني که مشکل تمومي نداره



نميشه رو سرت افقي و عمودي نباره



اين ماييم که با اين دردا کنارآييم



وقت سختي صبر کن ، خشم و بزار پايين



تو دوراهي زندگي که راست و چپه



برو به راست ، اسم خدا باز رو لبت



هر اشتباهي واسه من و تو يه تجربه ، درسه ،



و خدا نمي رسونه بار کج رو به منزل



پس به کسب تجربه از صميم قلب



مثل درخت پر از ميوه بشيم خميده تر