بازدید :
1,767
زمان ارسال :
6 سال پيش
بازدید :
1,767
زمان ارسال :
6 سال پيش
کانال : سکانس های برتر فیلم و سریال ها
رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک دزد سابقهداری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانه است. رضا را به زندانی تحویل میدهند که رئیس آن (آقای مجاور، احتمالاً برگرفته از نام و شخصیت ژاور در داستان بینوایان) مردی بسیار سختگیر و انعطافناپذیر است. شخصیت وی را میتوان با «آقای نورمن» که در فیلم رستگاری در شاوشنک رئیس زندان بود نیز مقایسه کرد. او عقیده دارد باید آنقدر نسبت به مجرمان - با روشهایی خاص - سخت گیری کند که حتی فکر اعمال خلاف به مغزشان نرسد؛ و معتقد است زندانیان را به زور هم که شده باید وادار به درستکاری کرد تا به بهشت بروند. رضا در حادثهای مجروح میشود و به بیمارستان خارج از زندان منتقل میشود. در آنجا لباس یک روحانی بیمار را میرباید و در لباس روحانیت موفق به فرار از بیمارستان میشود. او با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده به یک شهرک مرزی میرود تا از این طریق و با گذرنامه جعلی از کشور خارج شود؛ اما با همان روحانیای که لباس وی را ربوده اشتباه گرفته میشود و امامت جماعت محلی را برعهدهاش میگذارند. او با شیوههای خودش مردم را موعظه و راهنمایی میکند و چندین بار اعمال خلافکارانه اش به سوءتعبیر نیکوکاری قلمداد میشود. به هر حال در روستا مریدهای زیادی پیدا میکند و خود او نیز کمکم تحت تأثیر لباس و موقعیت جدید قرار گرفته و شخصیتش عوض میشود و به اعمال مثبتی روی میآورد تا اینکه آقای مجاور رئیس زندان که همه جا به دنبال او میگردد، به سراغش میآید؛ اما او هم دیگر مایل نیست رضا را با دستبند دستگیر کند.
توضیحات :
رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک دزد سابقهداری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانه است. رضا را به زندانی تحویل میدهند که رئیس آن (آقای مجاور، احتمالاً برگرفته از نام و شخصیت ژاور در داستان بینوایان) مردی بسیار سختگیر و انعطافناپذیر است. شخصیت وی را میتوان با «آقای نورمن» که در فیلم رستگاری در شاوشنک رئیس زندان بود نیز مقایسه کرد. او عقیده دارد باید آنقدر نسبت به مجرمان - با روشهایی خاص - سخت گیری کند که حتی فکر اعمال خلاف به مغزشان نرسد؛ و معتقد است زندانیان را به زور هم که شده باید وادار به درستکاری کرد تا به بهشت بروند. رضا در حادثهای مجروح میشود و به بیمارستان خارج از زندان منتقل میشود. در آنجا لباس یک روحانی بیمار را میرباید و در لباس روحانیت موفق به فرار از بیمارستان میشود. او با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده به یک شهرک مرزی میرود تا از این طریق و با گذرنامه جعلی از کشور خارج شود؛ اما با همان روحانیای که لباس وی را ربوده اشتباه گرفته میشود و امامت جماعت محلی را برعهدهاش میگذارند. او با شیوههای خودش مردم را موعظه و راهنمایی میکند و چندین بار اعمال خلافکارانه اش به سوءتعبیر نیکوکاری قلمداد میشود. به هر حال در روستا مریدهای زیادی پیدا میکند و خود او نیز کمکم تحت تأثیر لباس و موقعیت جدید قرار گرفته و شخصیتش عوض میشود و به اعمال مثبتی روی میآورد تا اینکه آقای مجاور رئیس زندان که همه جا به دنبال او میگردد، به سراغش میآید؛ اما او هم دیگر مایل نیست رضا را با دستبند دستگیر کند.
0نظر ثبت شده
آیا از حذف این لیست پخش اطمینان دارید؟
0نظر ثبت شده
لیست پخش ایجاد شد.
نظر شما ثبت گردید و پس از تایید منتشر خواهد شد.