بازدید :
893
زمان ارسال :
4 سال پيش
بازدید :
893
زمان ارسال :
4 سال پيش
کانال : علیرضا آذر
متن دکلمه از ماست که بر ماست با صدای علیرضا آذر
کعبه بشکاف مرادت آمد تا گلو حرف نهان دارد عشق
قدر این قدر بدان خانهی حق فزت و ربّ به دهان دارد عشق
ای فلک از قدم روز بگو از امیری که به دوشش نان داشت
تا خداوندی او راه نبود غیر ممکن شدنش امکان داشت
سر هر کوچه طوافی میکرد شمس و مهتاب غزل میخواندند
صد ملک بر سر سجاده ی صبر به زیر لب خیرالعمل میخواندند
کاش آن شب وسط راه طلب ذوالفقاری به کمر میبستی
تا که از ترس بمیرند ای کاش آیتی زرد به سر میبستی
ابن ملجم همهی همهمه هاست که صدای تو به جایی نرسد
او بهانست که در دجلهی پیر ناخدایی به خدایی نرسد
تو چه گفتی که در آن حلقهی چان آب از اندوه به قل قل آمد
سر سجادهی هر تیره دلی بویی از دامنهی گل آمد
تا که از قافله تان جا ماندیم از شما یاری و از ما گله بود
خانه هایی که بنا میکردیم بر دهان گسل و سلسله بود
قطره هایی که به صورت دارم عرق شرم و نگاهی خیس است
تا شما روی گرفتی از نور صحن آتشکدهی ابلیس است
ما که امروز به تنگ آمده ایم هر طرف خانهی ملجم شده است
از خود ماست که بر ماست علی یا علی گفتنمان کم شده است
ماه و خورشید شمایید شما بی شما روز به یغما میرفت
هرکه تنها به جهان می آمد آخرش هم تک و تنها میرفت
از شما بود که باران صبور روی افسردگی خاک آمد
از شما و پسرت بود ای عشق قدسی آن را ره افلاک آمد
من اسیر خودمم کاری کن آخرش سر به قدم بگذارم
نرسد روز سیاهی که در آن قدمی محض تو کم بگذارم
توضیحات :
متن دکلمه از ماست که بر ماست با صدای علیرضا آذر
کعبه بشکاف مرادت آمد تا گلو حرف نهان دارد عشق
قدر این قدر بدان خانهی حق فزت و ربّ به دهان دارد عشق
ای فلک از قدم روز بگو از امیری که به دوشش نان داشت
تا خداوندی او راه نبود غیر ممکن شدنش امکان داشت
سر هر کوچه طوافی میکرد شمس و مهتاب غزل میخواندند
صد ملک بر سر سجاده ی صبر به زیر لب خیرالعمل میخواندند
کاش آن شب وسط راه طلب ذوالفقاری به کمر میبستی
تا که از ترس بمیرند ای کاش آیتی زرد به سر میبستی
ابن ملجم همهی همهمه هاست که صدای تو به جایی نرسد
او بهانست که در دجلهی پیر ناخدایی به خدایی نرسد
تو چه گفتی که در آن حلقهی چان آب از اندوه به قل قل آمد
سر سجادهی هر تیره دلی بویی از دامنهی گل آمد
تا که از قافله تان جا ماندیم از شما یاری و از ما گله بود
خانه هایی که بنا میکردیم بر دهان گسل و سلسله بود
قطره هایی که به صورت دارم عرق شرم و نگاهی خیس است
تا شما روی گرفتی از نور صحن آتشکدهی ابلیس است
ما که امروز به تنگ آمده ایم هر طرف خانهی ملجم شده است
از خود ماست که بر ماست علی یا علی گفتنمان کم شده است
ماه و خورشید شمایید شما بی شما روز به یغما میرفت
هرکه تنها به جهان می آمد آخرش هم تک و تنها میرفت
از شما بود که باران صبور روی افسردگی خاک آمد
از شما و پسرت بود ای عشق قدسی آن را ره افلاک آمد
من اسیر خودمم کاری کن آخرش سر به قدم بگذارم
نرسد روز سیاهی که در آن قدمی محض تو کم بگذارم
0نظر ثبت شده
آیا از حذف این لیست پخش اطمینان دارید؟
0نظر ثبت شده
لیست پخش ایجاد شد.
نظر شما ثبت گردید و پس از تایید منتشر خواهد شد.