بازدید :
1,752
زمان ارسال :
8 سال پيش
بازدید :
1,752
زمان ارسال :
8 سال پيش
کانال : خبرگزاری فارس
درس سیزدهم بسم الله الرحمن الرحیم. الجمل و العبارات المستخدمة فی اللهجة العراقیة طابت أوقاتکم نبدأ درس الیوم بشرح جانب من الجمل و العبارات المستخدمة فی اللهجة العراقیة. طبعا أشرنا فی الحِصَص الأُولی من هذا الدرس أنّ هناک اشتراکا کبیرا بین العربیة الفصحی و العربیة العامیة و الآن نُشیر إلی أن مثلا الفعل فی کِلا الشِکلین العامیة و الفصحی یُوجَد بشکل مُماثِل تقریبا. از ویژگی های دیگر گویش عامیانه این است که در بسیاری از موارد با زبان فصیح مشترک است. مثلا فعل نوشتن که در زبان فصیح کلمه کتب را به کار می بریم و در زبان عامیانه با اندک تفاوتی در تلفظ و اداء به کار می رود. هوّ کتب، هیّ کتبت(KATBAT). یکی از افعال مخصوص زبان عامیانه شاف یَشوف به معنی دیدن. هوّ شاف بُویَ بالشارع: او پدرم را در خیابان دید. هیّ شافت مدینه بغداد او شهر بغداد را دید.همّو شافوا الفِلِم الجدید( که تقریبا إجّدید اداء می شود). جمع: إنتُو شِفتُو المفتّش بالمطار: شما بازرس را در فرودگاه دیدید. إحنا شِفنا القطار بالمَحطه: ما قطار را در ایستگاه دیدیم. و ممکن أن تکون أفعال مشترکة[ در مقابل مختصه]. رید أروح: می خواهم بروم. شنو تِرید؟ چه می خواهید؟ ما رید شی(MA REED SHEE) یعنی چیزی نمی خواهم. اصطلاح "عاش(ASH) مِن شافَک" به معنای مدت زیادی است از دیدن تو می گذرد مثلا در ادامه" هاین وِین إنت؟ کجایی تو؟ برای جمع: های وین إنتو عاش من شافکم: کجایید شما مدت زیادی است ندیدمتان. اصطلاح دیگر" به خاطر" است که از کلمه إلخاطر استفاده می کنیم؛ مثلا إل خاطرک رَحِت لَبغداد: به خاطر تو رفتم به بغداد. إل خاطر کم شِفِت المَتحف: برای خاطر شما رفتم به موزه. فرض کنیم خانمی سوار تاکسی می شود و به راننده می گوید إشگِد الإجرة؟کرایه چقدر میشود؟ و می تواند به جای"إشگَد بگوید: چَم؟ جواب می دهد: إل خاطرِچ الإجرة دینارین. (به خاطر شما دو دینار) إل خاطرِ الله جیبی بالطعام: به خاطر خدا غذا را بیاور. دو فعل کاربردی دیگر "فتح و سدّ" است مثلا الشُرطی فتح إلطریگ: پلیس راه را باز کرد.. بالله إفتح إلطر یق: تو را به خدا راه را باز کن. سُدّ إلباب، إلجوّ بارد: درب را ببند هوا سرد است. از فعل های پرکاربرد زار یزور یعنی دیدار کردن است. مثلا زِرت کربلاء؟ آیا کربلا را زیارت کردی، رفتی؟ والله ما زِرت: نه بخدا. از اصطلاحات دیگر می گذرد، سپری شده است که ما کلمه"صار لَ" را استفاده می کنیم. صار له (SARLO) شَهِر باقی إهنا: یک ماهی می شود که او اینجا است. صار لها(LA) إسبوع نازلة بإلفِندِگ: یک هفته ای می شود که او اینجاست. صار لنا سنه ما زِرنا کربلاء: یکسالی هست که به کربلا نرفته ایم. -وقتی می خواهیم توجه مخاطبمان را جلب کنیم در ابتدای جمله از کلمه"های" استفاده می کنیم مثلا نقول: های وین إنت؟ آهای کجایی؟ طبعا هذا( های) نسمیها ادای التنبیه. کلمه "من فضلَک و تفضلوا" تقریبا بمعنی واحد یعنی "بفرمایید و لطفا" می باشد و ضاد را دال تلفظ می کنیم و جواب آن اغلب" الله یخلّیک" است یعنی چشم، خدا حفظت کنه. طبعا هذا ما تعلمناه فی الدرس و نستمر فی موضوع آخر فی الحلَقة القادمة. خلاصه درس سیزدهم: 1-اصطلاح "عاش(ASH) مِن شافَک" به معنای مدت زیادی است از دیدن تو می گذرد مثلا در ادامه" های وِین إنت؟ کجایی تو؟ برای جمع: های وین إنتو عاش من شافکم: کجایید شما مدت زیادی است ندیدمتان. 2- کلمه "إلخاطر" به معنی به خاطر است ؛ مثلا إل خاطرک رَحِت لَبغداد: به خاطر تو رفتم به بغداد؛ إل خاطرِ الله جیبی بالطعام: به خاطر خدا غذا را بیاور. 3- اصطلاح"صار لَ" را به معنای سپری شدن است؛ صار له (SARLO) شَهِر باقی إهنا: یکماهی می شود که او اینجا است، صار لنا سنة ما زِرنا کربلاء: یکسالی هست که به کربلا نرفته ایم. 4- وقتی می خواهیم توجه مخاطبمان را جلب کنیم در ابتدای جمله از ادات تنبیه "های" استفاده می کنیم مثلا: های وین إنت؟ آهای کجایی؟ تدریبات 13 إلفندق درجة أُولی. بَلـْلَه؟ اُجرت إلتـّکسی هوایة. بَلـْلَه؟ إلعراق بلد قدیم، مو بَلـْلَه؟ أمریکا بلد چـْبیر، بَلـْلَه؟ بسمة أمریکیة، بَلـْلَه؟ ماشالله، وِلـْدِک کْـبار. ماشالله، عیلـْتک چـْبِـیرة. ماشالله، شُغلـْکم زین. ألـله! شگد حـِلو شارع أبو نواس باللیل؟ ألـله! شگد حـِلو نـهر دِجـْلة بالـْلیل؟
توضیحات :
درس سیزدهم بسم الله الرحمن الرحیم. الجمل و العبارات المستخدمة فی اللهجة العراقیة طابت أوقاتکم نبدأ درس الیوم بشرح جانب من الجمل و العبارات المستخدمة فی اللهجة العراقیة. طبعا أشرنا فی الحِصَص الأُولی من هذا الدرس أنّ هناک اشتراکا کبیرا بین العربیة الفصحی و العربیة العامیة و الآن نُشیر إلی أن مثلا الفعل فی کِلا الشِکلین العامیة و الفصحی یُوجَد بشکل مُماثِل تقریبا. از ویژگی های دیگر گویش عامیانه این است که در بسیاری از موارد با زبان فصیح مشترک است. مثلا فعل نوشتن که در زبان فصیح کلمه کتب را به کار می بریم و در زبان عامیانه با اندک تفاوتی در تلفظ و اداء به کار می رود. هوّ کتب، هیّ کتبت(KATBAT). یکی از افعال مخصوص زبان عامیانه شاف یَشوف به معنی دیدن. هوّ شاف بُویَ بالشارع: او پدرم را در خیابان دید. هیّ شافت مدینه بغداد او شهر بغداد را دید.همّو شافوا الفِلِم الجدید( که تقریبا إجّدید اداء می شود). جمع: إنتُو شِفتُو المفتّش بالمطار: شما بازرس را در فرودگاه دیدید. إحنا شِفنا القطار بالمَحطه: ما قطار را در ایستگاه دیدیم. و ممکن أن تکون أفعال مشترکة[ در مقابل مختصه]. رید أروح: می خواهم بروم. شنو تِرید؟ چه می خواهید؟ ما رید شی(MA REED SHEE) یعنی چیزی نمی خواهم. اصطلاح "عاش(ASH) مِن شافَک" به معنای مدت زیادی است از دیدن تو می گذرد مثلا در ادامه" هاین وِین إنت؟ کجایی تو؟ برای جمع: های وین إنتو عاش من شافکم: کجایید شما مدت زیادی است ندیدمتان. اصطلاح دیگر" به خاطر" است که از کلمه إلخاطر استفاده می کنیم؛ مثلا إل خاطرک رَحِت لَبغداد: به خاطر تو رفتم به بغداد. إل خاطر کم شِفِت المَتحف: برای خاطر شما رفتم به موزه. فرض کنیم خانمی سوار تاکسی می شود و به راننده می گوید إشگِد الإجرة؟کرایه چقدر میشود؟ و می تواند به جای"إشگَد بگوید: چَم؟ جواب می دهد: إل خاطرِچ الإجرة دینارین. (به خاطر شما دو دینار) إل خاطرِ الله جیبی بالطعام: به خاطر خدا غذا را بیاور. دو فعل کاربردی دیگر "فتح و سدّ" است مثلا الشُرطی فتح إلطریگ: پلیس راه را باز کرد.. بالله إفتح إلطر یق: تو را به خدا راه را باز کن. سُدّ إلباب، إلجوّ بارد: درب را ببند هوا سرد است. از فعل های پرکاربرد زار یزور یعنی دیدار کردن است. مثلا زِرت کربلاء؟ آیا کربلا را زیارت کردی، رفتی؟ والله ما زِرت: نه بخدا. از اصطلاحات دیگر می گذرد، سپری شده است که ما کلمه"صار لَ" را استفاده می کنیم. صار له (SARLO) شَهِر باقی إهنا: یک ماهی می شود که او اینجا است. صار لها(LA) إسبوع نازلة بإلفِندِگ: یک هفته ای می شود که او اینجاست. صار لنا سنه ما زِرنا کربلاء: یکسالی هست که به کربلا نرفته ایم. -وقتی می خواهیم توجه مخاطبمان را جلب کنیم در ابتدای جمله از کلمه"های" استفاده می کنیم مثلا نقول: های وین إنت؟ آهای کجایی؟ طبعا هذا( های) نسمیها ادای التنبیه. کلمه "من فضلَک و تفضلوا" تقریبا بمعنی واحد یعنی "بفرمایید و لطفا" می باشد و ضاد را دال تلفظ می کنیم و جواب آن اغلب" الله یخلّیک" است یعنی چشم، خدا حفظت کنه. طبعا هذا ما تعلمناه فی الدرس و نستمر فی موضوع آخر فی الحلَقة القادمة. خلاصه درس سیزدهم: 1-اصطلاح "عاش(ASH) مِن شافَک" به معنای مدت زیادی است از دیدن تو می گذرد مثلا در ادامه" های وِین إنت؟ کجایی تو؟ برای جمع: های وین إنتو عاش من شافکم: کجایید شما مدت زیادی است ندیدمتان. 2- کلمه "إلخاطر" به معنی به خاطر است ؛ مثلا إل خاطرک رَحِت لَبغداد: به خاطر تو رفتم به بغداد؛ إل خاطرِ الله جیبی بالطعام: به خاطر خدا غذا را بیاور. 3- اصطلاح"صار لَ" را به معنای سپری شدن است؛ صار له (SARLO) شَهِر باقی إهنا: یکماهی می شود که او اینجا است، صار لنا سنة ما زِرنا کربلاء: یکسالی هست که به کربلا نرفته ایم. 4- وقتی می خواهیم توجه مخاطبمان را جلب کنیم در ابتدای جمله از ادات تنبیه "های" استفاده می کنیم مثلا: های وین إنت؟ آهای کجایی؟ تدریبات 13 إلفندق درجة أُولی. بَلـْلَه؟ اُجرت إلتـّکسی هوایة. بَلـْلَه؟ إلعراق بلد قدیم، مو بَلـْلَه؟ أمریکا بلد چـْبیر، بَلـْلَه؟ بسمة أمریکیة، بَلـْلَه؟ ماشالله، وِلـْدِک کْـبار. ماشالله، عیلـْتک چـْبِـیرة. ماشالله، شُغلـْکم زین. ألـله! شگد حـِلو شارع أبو نواس باللیل؟ ألـله! شگد حـِلو نـهر دِجـْلة بالـْلیل؟
0نظر ثبت شده
آیا از حذف این لیست پخش اطمینان دارید؟
0نظر ثبت شده
لیست پخش ایجاد شد.
نظر شما ثبت گردید و پس از تایید منتشر خواهد شد.