بازدید :
1,870
زمان ارسال :
9 سال پيش
بازدید :
1,870
زمان ارسال :
9 سال پيش
کانال : خبرگزاری فارس
نبدأ درسنا الجدید بموضوع حوار بین المُضیف و المسافر بفندق الرشید. طبعا الکلمات التی تُستخدم فی مثل هذه الحوارات تکون مشترکه مع مختلف الطلبات التی یقدّمها ای مسافر فی مطار او فی فُندق او فی مراکز صحیة فبعض هذه ممکن أن تکون کلمات جدیدة فنلاحظ هذا الحوار و ما کُتب علی السبّورة. نُسمی هذا الحوار بفندق. فُندق بالفارسیة بمعنی هتل و طبعا عندما یدخل یقول: - اهلا و سهلا أیّ خدمة؟ مصطلح أیّ [أو أی بالسکون] خدمة یعنی ماذا ترید؟ ماذا تطلُب؟ - شکرا، عندی حِجِز بالفندق. حجز یعنی رزرو؛ من رزرو هتل دارم. فمثلا إذا احد قبل أن یدخل الفندق بالاتصال الهاتفی أو بطریقة أخری استطاع أن یَحجُز یستخدم هذا المصطلح. - شُنو اسم حضرتک؟ شُنو بمعنی ماذا و اذا کان مونث شنو اسم حضرتِچ؟ - اسمی محمد - لحظه من فضلک، غرفتک حاضرة. لطفا یک لحظه، اتاق شما آماده است. البته کلمه حاضر به معنای آماده است و گاهی به معنای الآن، هم اکنون است. مثلا میگوییم جیب لی بالمای یعنی آب بیاور و جواب می دهد حاضر یعنی چشم، باشه، الآن. - شکرا جزیلا: بسیار سپاسگزارم. - کم باگی إهنا؟ چه مدت اینجا هستید؟ - إسبوع: یک هفته - أمرَک. و ذکرنا فی الدرس السابق أن "أمرَک" بمعنی علی رأسی؛ مقبول تماما. فبعض الکلمات لا بدّ أن تَرکِز علیها(تمرکز کنی). کلمه "البُوی بمعنی الاب، والد یعنی پدر مثلا یِرید أن یحملِ الجنته یقول مَنو یِساعدنی؟ چه کسی کمکم می کند؟ البُوی یساعدک: این بابا کمکت می کند. دقت کنید که حتما به معنای پدر نیست. - شُنو خدمه؟ چه خدمتی از دستم بر می آید؟ - حاضر یعنی امرک: چشم، باشه. - تِعجبَک یعنی خوشت بیاد، جالب باشد. مثلا إن شاء الله الغِرفه تعجبَک یعنی امیدوارم از اتاق خوشت بیاید، آن را بپسندی. - کلمه دیگر "کم" هست که چَم تلفظ می شود به معنی چه مقدار، چقدر؟ فمثلا چم یوم باگی إهنا (یعنی چند روز اینجا می مانید؟) چم کیلومتِر إلی کربلا؟ (تا کربلا چند کیلومتر است؟) مثلا هناک المَشی علی الأقدام[= پیاده روی] إلی کربلاء المقدّسة فی مراسم أربعینیة الإمام الحسین عندما یمشی معهم یَسأل چم کیلومِتر إلی کربلاء؟ قبلا گفتیم که کاف همیشه "چ" تلفظ نمی شود مخصوصا در اسم های خاص مثل کربلا. چم عمرَک؟ چند سالته؟ کلمه "چی" در زبان عربی به معنی شغل است مثلا می گوییم جادرچی یعنی چادر دوز، چادرساز فهذا الجزء من الالقاب فی العراق بمعنی صاحب المِهنَة مثلا بوسطچی یعنی پستچی . اگر خانم باشد بوسطچیه. پس چی و چیه به معنی صاحب شغل و حرفه است فهذا نشاهد کثیرا للالقاب و الاسماء فی العراق. یک کلمه دیگری که در عراق زیاد استفاده می شود این است که کسی که شغل چیزی را دارد با کلمه"أبو" به کار می رود مثلا ابو تَکسی: راننده تاکسی، ابوالبرید: پستچی، ابو قهوه یعنی قهوه چی مثلا شِفِت ابوتکسی بشارع ابی نُواس: راننده رو در خیابان ابونواس دیدم و کلمه "أبو" حتی أحیانا للاستهزاء مثلا آدم سبیلو را می گویند: أبو شَوارب و به آدم پر ریش می گویند: ابو لِحیة پس کلمه ابو به معنی صاحب و دارنده ویژگی ای است. از فعل ها پرکاربرد قال(گال) است. نکتب قال و نقرا گال. قل لی: به من بگو. قال له (galoo)به او گفت. شُنو قالوا؟ چی گفتند؟ شنو یقول؟ چی میگه؟ یک فعل دیگر أکل و شرَب با سکون حرف آخر یعنی خوردن و نوشیدن. در لهجه عراقی فعل های امر بسیاری به کار می رود که لیستی از آنها در زیر خواهد آمد: جیب(jeeb)، جیبی، جیبوا(مذکر-مونث-جمع): بیاور؛ همه فعل های امر به همین صورت می آیند. جیبوا بالباسبورت: پاسپورت را بیاورید. جیب لی بالماء: برایم آب بیاور. إسئلو(s”aloo) إلطِریق؟ راه را بپرسید. رُح، روحی، روحوا به معنی رفتن. وِین أُتواستراد بغداد؟ اتوبان بغداد کجاست؟ روحوا قدّام: بروید جلوتر. أُوگِف، أُوگفی، أوگوفوا یعنی ایستادن. أُوگِف إهنا: اینجا بایست. اوگفی بالبیت در خانه بمان. أوگِفوا وراء مسجد: پشت مسجد بمانید. سِدَّ، سِدّی، سِدّوا الباب درب را ببند، الطریق: راه را ببندید. و هذه الافعال اذا کانت منفیة نستخدم کلمه"لا" و فی الحصّة القادمة و المُقبلة سنشرح فعل النهی. هذه من الافعال التی نسمیها فعل الامر.حتی لقاء الآخَر نستودعکم الله و فی امان الله و حفظه. خلاصه درس یازدهم: 1- اهلا و سهلا أیّ خدمه؟ مصطلح أیّ [أو أی بالسکون] یعنی سلام؛ چه چیزی می خواهید؟ 2- شُنو اسم حضرتک؟ شُنو بمعنی ماذا و وقتی خانم باشد می گوییم شنو اسم حضرتِچ؟ اسم جنابعالی چیست؟ 3- کم(در تلفظ:چم) کیلومِتِر إلی کربلا؟فاصله تا کربلا چقدر است؟ کم عمرک؟ چند سالته؟ 4-کلمه "چی" در زبان عربی به معنی شغل است مثلا می گوییم جادرچی یعنی چادر دوز؛چادرساز، بوسطچی یعنی پستچی . اگر خانم باشد بوسطچیه. پس چی و چیه به معنی صاحب شغل و حرفه است. 5- کسی که شغل چیزی را دارد با کلمه"أبو" به کار می رود مثلا ابو تَکسی: راننده تاکسی، ابو قهوه یعنی قهوه چی و کلمه "أبو" گاهی به عنوان ستهزاء است مثلا آدم سبیلو را می گویند: أبو شَوارب و به آدم پر ریش می گویند: ابو لِحیة پس کلمه ابو به معنی صاحب و دارنده ویژگی ای است. 6- همه فعل های امر به این صورت می آیند: جیب، جیبی، جیبوا(مذکر-مونث-جمع): بیاور؛ رُح، روحی، روحوا به معنی رفتن. سِدَّ، سِدّی، سِدّوا الباب درب را ببند، الطریق: راه را ببندید. تدریبات 11 مفتش: من فـَضلچ إفتحی الجُّـنطة. بسمة: بکل سُرور. مفتش: مَعچ أشـْیاء ممْنوعَة؟ بسمة: لا ولله، کلـْها ملابس شَخصِّیة. مفتش: شْگد مَعَچ فْـلوس؟ بسمة: معی حوالی ألف دولار. مفتش: مَعَچ کامیرة أو جگایر؟(سیجارة) بسمة: عندی کامیرة بس. مفتش: طَـیِّب. بسمة: من فَضلک، وین إلتَّکـْسی؟ مفتش: إلتَّکسی هناک گدّام المطار. بسمة: شکراً، مع السلامة. مفتش: سفـْرَة سَعیدة، انشالله.
توضیحات :
نبدأ درسنا الجدید بموضوع حوار بین المُضیف و المسافر بفندق الرشید. طبعا الکلمات التی تُستخدم فی مثل هذه الحوارات تکون مشترکه مع مختلف الطلبات التی یقدّمها ای مسافر فی مطار او فی فُندق او فی مراکز صحیة فبعض هذه ممکن أن تکون کلمات جدیدة فنلاحظ هذا الحوار و ما کُتب علی السبّورة. نُسمی هذا الحوار بفندق. فُندق بالفارسیة بمعنی هتل و طبعا عندما یدخل یقول: - اهلا و سهلا أیّ خدمة؟ مصطلح أیّ [أو أی بالسکون] خدمة یعنی ماذا ترید؟ ماذا تطلُب؟ - شکرا، عندی حِجِز بالفندق. حجز یعنی رزرو؛ من رزرو هتل دارم. فمثلا إذا احد قبل أن یدخل الفندق بالاتصال الهاتفی أو بطریقة أخری استطاع أن یَحجُز یستخدم هذا المصطلح. - شُنو اسم حضرتک؟ شُنو بمعنی ماذا و اذا کان مونث شنو اسم حضرتِچ؟ - اسمی محمد - لحظه من فضلک، غرفتک حاضرة. لطفا یک لحظه، اتاق شما آماده است. البته کلمه حاضر به معنای آماده است و گاهی به معنای الآن، هم اکنون است. مثلا میگوییم جیب لی بالمای یعنی آب بیاور و جواب می دهد حاضر یعنی چشم، باشه، الآن. - شکرا جزیلا: بسیار سپاسگزارم. - کم باگی إهنا؟ چه مدت اینجا هستید؟ - إسبوع: یک هفته - أمرَک. و ذکرنا فی الدرس السابق أن "أمرَک" بمعنی علی رأسی؛ مقبول تماما. فبعض الکلمات لا بدّ أن تَرکِز علیها(تمرکز کنی). کلمه "البُوی بمعنی الاب، والد یعنی پدر مثلا یِرید أن یحملِ الجنته یقول مَنو یِساعدنی؟ چه کسی کمکم می کند؟ البُوی یساعدک: این بابا کمکت می کند. دقت کنید که حتما به معنای پدر نیست. - شُنو خدمه؟ چه خدمتی از دستم بر می آید؟ - حاضر یعنی امرک: چشم، باشه. - تِعجبَک یعنی خوشت بیاد، جالب باشد. مثلا إن شاء الله الغِرفه تعجبَک یعنی امیدوارم از اتاق خوشت بیاید، آن را بپسندی. - کلمه دیگر "کم" هست که چَم تلفظ می شود به معنی چه مقدار، چقدر؟ فمثلا چم یوم باگی إهنا (یعنی چند روز اینجا می مانید؟) چم کیلومتِر إلی کربلا؟ (تا کربلا چند کیلومتر است؟) مثلا هناک المَشی علی الأقدام[= پیاده روی] إلی کربلاء المقدّسة فی مراسم أربعینیة الإمام الحسین عندما یمشی معهم یَسأل چم کیلومِتر إلی کربلاء؟ قبلا گفتیم که کاف همیشه "چ" تلفظ نمی شود مخصوصا در اسم های خاص مثل کربلا. چم عمرَک؟ چند سالته؟ کلمه "چی" در زبان عربی به معنی شغل است مثلا می گوییم جادرچی یعنی چادر دوز، چادرساز فهذا الجزء من الالقاب فی العراق بمعنی صاحب المِهنَة مثلا بوسطچی یعنی پستچی . اگر خانم باشد بوسطچیه. پس چی و چیه به معنی صاحب شغل و حرفه است فهذا نشاهد کثیرا للالقاب و الاسماء فی العراق. یک کلمه دیگری که در عراق زیاد استفاده می شود این است که کسی که شغل چیزی را دارد با کلمه"أبو" به کار می رود مثلا ابو تَکسی: راننده تاکسی، ابوالبرید: پستچی، ابو قهوه یعنی قهوه چی مثلا شِفِت ابوتکسی بشارع ابی نُواس: راننده رو در خیابان ابونواس دیدم و کلمه "أبو" حتی أحیانا للاستهزاء مثلا آدم سبیلو را می گویند: أبو شَوارب و به آدم پر ریش می گویند: ابو لِحیة پس کلمه ابو به معنی صاحب و دارنده ویژگی ای است. از فعل ها پرکاربرد قال(گال) است. نکتب قال و نقرا گال. قل لی: به من بگو. قال له (galoo)به او گفت. شُنو قالوا؟ چی گفتند؟ شنو یقول؟ چی میگه؟ یک فعل دیگر أکل و شرَب با سکون حرف آخر یعنی خوردن و نوشیدن. در لهجه عراقی فعل های امر بسیاری به کار می رود که لیستی از آنها در زیر خواهد آمد: جیب(jeeb)، جیبی، جیبوا(مذکر-مونث-جمع): بیاور؛ همه فعل های امر به همین صورت می آیند. جیبوا بالباسبورت: پاسپورت را بیاورید. جیب لی بالماء: برایم آب بیاور. إسئلو(s”aloo) إلطِریق؟ راه را بپرسید. رُح، روحی، روحوا به معنی رفتن. وِین أُتواستراد بغداد؟ اتوبان بغداد کجاست؟ روحوا قدّام: بروید جلوتر. أُوگِف، أُوگفی، أوگوفوا یعنی ایستادن. أُوگِف إهنا: اینجا بایست. اوگفی بالبیت در خانه بمان. أوگِفوا وراء مسجد: پشت مسجد بمانید. سِدَّ، سِدّی، سِدّوا الباب درب را ببند، الطریق: راه را ببندید. و هذه الافعال اذا کانت منفیة نستخدم کلمه"لا" و فی الحصّة القادمة و المُقبلة سنشرح فعل النهی. هذه من الافعال التی نسمیها فعل الامر.حتی لقاء الآخَر نستودعکم الله و فی امان الله و حفظه. خلاصه درس یازدهم: 1- اهلا و سهلا أیّ خدمه؟ مصطلح أیّ [أو أی بالسکون] یعنی سلام؛ چه چیزی می خواهید؟ 2- شُنو اسم حضرتک؟ شُنو بمعنی ماذا و وقتی خانم باشد می گوییم شنو اسم حضرتِچ؟ اسم جنابعالی چیست؟ 3- کم(در تلفظ:چم) کیلومِتِر إلی کربلا؟فاصله تا کربلا چقدر است؟ کم عمرک؟ چند سالته؟ 4-کلمه "چی" در زبان عربی به معنی شغل است مثلا می گوییم جادرچی یعنی چادر دوز؛چادرساز، بوسطچی یعنی پستچی . اگر خانم باشد بوسطچیه. پس چی و چیه به معنی صاحب شغل و حرفه است. 5- کسی که شغل چیزی را دارد با کلمه"أبو" به کار می رود مثلا ابو تَکسی: راننده تاکسی، ابو قهوه یعنی قهوه چی و کلمه "أبو" گاهی به عنوان ستهزاء است مثلا آدم سبیلو را می گویند: أبو شَوارب و به آدم پر ریش می گویند: ابو لِحیة پس کلمه ابو به معنی صاحب و دارنده ویژگی ای است. 6- همه فعل های امر به این صورت می آیند: جیب، جیبی، جیبوا(مذکر-مونث-جمع): بیاور؛ رُح، روحی، روحوا به معنی رفتن. سِدَّ، سِدّی، سِدّوا الباب درب را ببند، الطریق: راه را ببندید. تدریبات 11 مفتش: من فـَضلچ إفتحی الجُّـنطة. بسمة: بکل سُرور. مفتش: مَعچ أشـْیاء ممْنوعَة؟ بسمة: لا ولله، کلـْها ملابس شَخصِّیة. مفتش: شْگد مَعَچ فْـلوس؟ بسمة: معی حوالی ألف دولار. مفتش: مَعَچ کامیرة أو جگایر؟(سیجارة) بسمة: عندی کامیرة بس. مفتش: طَـیِّب. بسمة: من فَضلک، وین إلتَّکـْسی؟ مفتش: إلتَّکسی هناک گدّام المطار. بسمة: شکراً، مع السلامة. مفتش: سفـْرَة سَعیدة، انشالله.
0نظر ثبت شده
آیا از حذف این لیست پخش اطمینان دارید؟
0نظر ثبت شده
لیست پخش ایجاد شد.
نظر شما ثبت گردید و پس از تایید منتشر خواهد شد.