بازدید :
2,254
زمان ارسال :
8 سال پيش
بازدید :
2,254
زمان ارسال :
8 سال پيش
کانال : علیرضا عصار
بعد از آن حق بانگ واویلا شنید
تا که نوبت بر علی اکبر رسید
اذن میدان داد و او آرام رفت
گوییا از جان مولا کام رفت
تا رکابش سوی میدان می کشید
چند قدم آقا به دنبالش دوید
********************
شبه پیغمبر بران بر خصم دون
عالمی از رزم او غرق جنون
گفت لشکر: [او رسول الله بود
گر خطا نبود، خود الله بود]
نعره زن بر قلب دشمن حمله کرد
لشکر از تیغش فغان و ناله کرد
********************
بذر غیرت در دل او کشته است
شبه پیغمبر خدایا! تشنه است
بعد جنگی بس نمایان ای دلیر
باز گرد و از پدر قوت بگیر
[تشنه ام بابا! کمی آبم بده
با بیان گرم خود تابم بده
العطش بابا ببین بس تشنه ام]
********************
گفت بابا: [جان جان شرمنده ام]
عشق بازی با پدر، با تشنگی
سهم بابایش فقط شرمندگی
دل عطش دارد به دیدار پدر
قوتی گردیده در تیغ پسر
********************
پس رکابش سوی میدان ساخت کرد
در میان موج دشمن تاخت کرد
رزم او همچون نبرد حیدر است
صف شکن؛ او غیرت اله صفدر است
چون علی در زرم دشمن تاب داشت
آن طرف بابا دلی بی تاب داشت
********************
این طرف، بابا به بذکر کردگار
آن طرف، او در میان کار زار
این طرف، دستی به سوی آسمان
آن طرف، او زیر تیغ کافران
این طرف، مولا به حق در راز بود
آن طرف، پرواز او آغاز بود
********************
این طرف، چشمی به راهش منتظر
آن طرف، تیغی به فرقش منکسر
بس عطش افتاده بر شبه رسول
بی قرار و مضطرب ماه بتول
ناگهان اکبر ز روی زین فتاد
نیزه و شمشیر کین بر دین فتاد
نیزه ای پهلوی او را می درید
تیغ کین بر فرق ماهش می تنید
********************
خنجری پر کینه اندر سینه است
خط خون تابیده بر آیینه است
تیر صد پر در میان چشم داشت
همچنان از جور دشمن خشم داشت
تیغ او از کف فتاده بر زمین
گوئیا حق گشته از داغش غمین
********************
اسب ها آماده اندر تاختند
تا که کار شبه حق را ساختند
چون لگد بر پشت و پهلویش فتاد
قصه [دیوار و در] یادش فتاد
اسب ها بر جسم پاکش تاختند
جسم اکبر اربآ اربا ساختند
********************
ناگهان فریاد زد با بنگ شین:
[بر زمین افتاده ام بابا حسین!]
تا که مولا بانگ فرزندش شنید
مضطرب او سوی میدان می دوید
چون حسین بر نعش پاکش نوحه کرد
چشم حق از داغ اکبر گریه کرد
********************
سر به روی دامن بابا نهاد
بی قراری بر دل آقا نهاد
سر به روی سینه اما بی قرار
ناگهان از دل رها فریاد زار:
[از زمین برخیز و یک بار دگر
نام بابا را ببر جان پدر!]
******************************
بعد از آن قاسم مقابل با عمو
اذن میدانش نداده روبرو
مضطرب این سو به آن سو بی قرار
مادرش آمد کند درمان کار
نامه بابا برایش خوانده است
چون پدر اذنش به میدان داده است
********************
نامه را بگرفته و بس شادمان
همچو رعدی تندری شیر زمان
بند کفشی بست و آن دیگر رها
رو به سوی خیمه آن مه لقا
[السلام مولای من بابا عمو!]
قاسم این سو با حسین است روبرو
********************
نامه را داد و دگر خاموش بود
از دل و جان او سراپا گوش بود
چون که دست خط برادر را بدید
خط اشکی روی رخسارش دوید
با سوالی رمز حق را باز کرد
از بلایی بس عظیم آغاز کرد:
********************
[مرگ در کامت چگونه در سر است؟]
[از عسل ای جان جان شیرین تر است!]
نوجوان قاسم در آغوشش نشست
از عمو صد بوسه بر رویش نشست
بر تنش آیا زره اندازه بود؟
نه رفیقان! قاسمم دردانه بود
********************
داشت پایش تا رکابش فاصله
دشمنان آن سو کشیدند هلهله
با خدایش لحظه هایی راز کرد
او سپس آهنگ میدان ساز کرد
تیغ در کف در دفاع حق شتافت
قلب آقا در فراقش می گداخت
********************
حمله ور غرید در اعدای دون
نعره زن چون شیر غران غرق خون
گفت: [لشکر! قاسمم، ابن الحسن
در دفاع از عمو بر تن کفن
کوفیان آماده ام بر جنگتان
حق کند لعنت بر این نیرنگتان]
********************
او رجز می خواند و در لشکر تنید
هر کسی از رو به رویش می رمید
یک نفر فریاد زد: [سنگش زنید!
همچو بابا تیر بارانش کنید!]
چون کمان داران نشستند بر زمین
گشت برپا در فلک صوتی حزین
********************
تیر ها بر جسم پاکش بوسه زد
خاک خون بر چشم ماهش سرمه زد
مُهر عشقی بر تنش سم ستوه
زیر تیغ و مشت کین و درد و زور
شهد شیرین عسل در جام او
کرد فریاد: [ای عمو جان ای عمو!
********************
قاسمت روی زمین آفتاده است
جان خود بر تیغ دشمن داده است
استخوانم با هزاران زمزمه
خورد شد چون استخوان فاطمه]
بر زمین افتاده و آرام بود
چون سرش بر دامن مه کام بود
********************
جسم پاره پاره بر جانش گرفت
آسمان غرید و بارانش گرفت
ذوالجلال گریان روان تا خیمه ها
بار دیگر اشک ها و نوحه ها
او ابوالفضل است بیرون از خیام
تیغ کینش کرده بیرون از نیام
********************
اذن میدان بهر جانبازی نمود
مرگ را بازیچهء بازی نمود
چون برادر اذن میدانش نداد
قلب او در سینه گویا ایستاد
******************************
خیمه از یاران نام آور تهیست
نوبتش دیگر بر آن سرو سهیست
او علمدار است و سقایی دلیر
خون حیدر در رگ آن نره شیر
چون فغان [العطش] تابش برید
بی امان او نزد آقایش رسید
********************
گفت: [آقا! بچه هایت تشنه اند
سوز و گرما در جگر ها هشته اند]
گفت و ناگه قرار از دست رفت
مشک خالی تیغ کین را بست رفت
رو به رویش عالمی دریای آب
تشنه است سقای ما آن مه نقاب
********************
کف درون موج آن دریا فرو
ناگهانش روی مولا روبرو
بین حسین عطشان میان خیمه هاست
خود بگو: [نوشیدن آبت رواست؟]
مشت آبش را به دریا هدیه داد
مشک خود را پر نمود و ره فتاد
********************
اذن جنگیدن حسین بر او نداد
زین سبب آرام او در ره فتاد
دست چپ مشکی و بر دوشش لوا
می رود تا خیمه ها سقای ما
کوفیان تیغ از نیام پرداختند
جانب سقای عطشان تاختند
********************
شیر اوژن از نیام تیغش کشید
نعره زن تا این که بر دشمن رسید
عاقبت سقای عطشان خسته شد
راه خیمه روبرویش بسته شد
تیغ دشمن دست چپ را قطع کرد
کربلا را سر به سر چون نهر کرد
********************
ضرب دیگر دست دیگر هم فتاد
بر دل مولای مردان غم فتاد
صد هزاران رو به رویش در کمین
بر سرش دارد عمود آهنین
[یا حسین! ادرک اخاک! یا حسین!]
این علمدار است با شولای شین
چون که فریاد برادر را شنید
بی امان بر نعش آن سقا رسید
********************
برتنش دستی نمانده؛ بر زمین
بر سرش دارد عمود آهنین
خنده زد عباس چشمش را گشود
خون ز روی چهره اش زهرا زدود
[در حرم بس تشنگی پاینده است
گو عمو از کودکان شرمنده است!]
توضیحات :
بعد از آن حق بانگ واویلا شنید
تا که نوبت بر علی اکبر رسید
اذن میدان داد و او آرام رفت
گوییا از جان مولا کام رفت
تا رکابش سوی میدان می کشید
چند قدم آقا به دنبالش دوید
********************
شبه پیغمبر بران بر خصم دون
عالمی از رزم او غرق جنون
گفت لشکر: [او رسول الله بود
گر خطا نبود، خود الله بود]
نعره زن بر قلب دشمن حمله کرد
لشکر از تیغش فغان و ناله کرد
********************
بذر غیرت در دل او کشته است
شبه پیغمبر خدایا! تشنه است
بعد جنگی بس نمایان ای دلیر
باز گرد و از پدر قوت بگیر
[تشنه ام بابا! کمی آبم بده
با بیان گرم خود تابم بده
العطش بابا ببین بس تشنه ام]
********************
گفت بابا: [جان جان شرمنده ام]
عشق بازی با پدر، با تشنگی
سهم بابایش فقط شرمندگی
دل عطش دارد به دیدار پدر
قوتی گردیده در تیغ پسر
********************
پس رکابش سوی میدان ساخت کرد
در میان موج دشمن تاخت کرد
رزم او همچون نبرد حیدر است
صف شکن؛ او غیرت اله صفدر است
چون علی در زرم دشمن تاب داشت
آن طرف بابا دلی بی تاب داشت
********************
این طرف، بابا به بذکر کردگار
آن طرف، او در میان کار زار
این طرف، دستی به سوی آسمان
آن طرف، او زیر تیغ کافران
این طرف، مولا به حق در راز بود
آن طرف، پرواز او آغاز بود
********************
این طرف، چشمی به راهش منتظر
آن طرف، تیغی به فرقش منکسر
بس عطش افتاده بر شبه رسول
بی قرار و مضطرب ماه بتول
ناگهان اکبر ز روی زین فتاد
نیزه و شمشیر کین بر دین فتاد
نیزه ای پهلوی او را می درید
تیغ کین بر فرق ماهش می تنید
********************
خنجری پر کینه اندر سینه است
خط خون تابیده بر آیینه است
تیر صد پر در میان چشم داشت
همچنان از جور دشمن خشم داشت
تیغ او از کف فتاده بر زمین
گوئیا حق گشته از داغش غمین
********************
اسب ها آماده اندر تاختند
تا که کار شبه حق را ساختند
چون لگد بر پشت و پهلویش فتاد
قصه [دیوار و در] یادش فتاد
اسب ها بر جسم پاکش تاختند
جسم اکبر اربآ اربا ساختند
********************
ناگهان فریاد زد با بنگ شین:
[بر زمین افتاده ام بابا حسین!]
تا که مولا بانگ فرزندش شنید
مضطرب او سوی میدان می دوید
چون حسین بر نعش پاکش نوحه کرد
چشم حق از داغ اکبر گریه کرد
********************
سر به روی دامن بابا نهاد
بی قراری بر دل آقا نهاد
سر به روی سینه اما بی قرار
ناگهان از دل رها فریاد زار:
[از زمین برخیز و یک بار دگر
نام بابا را ببر جان پدر!]
******************************
بعد از آن قاسم مقابل با عمو
اذن میدانش نداده روبرو
مضطرب این سو به آن سو بی قرار
مادرش آمد کند درمان کار
نامه بابا برایش خوانده است
چون پدر اذنش به میدان داده است
********************
نامه را بگرفته و بس شادمان
همچو رعدی تندری شیر زمان
بند کفشی بست و آن دیگر رها
رو به سوی خیمه آن مه لقا
[السلام مولای من بابا عمو!]
قاسم این سو با حسین است روبرو
********************
نامه را داد و دگر خاموش بود
از دل و جان او سراپا گوش بود
چون که دست خط برادر را بدید
خط اشکی روی رخسارش دوید
با سوالی رمز حق را باز کرد
از بلایی بس عظیم آغاز کرد:
********************
[مرگ در کامت چگونه در سر است؟]
[از عسل ای جان جان شیرین تر است!]
نوجوان قاسم در آغوشش نشست
از عمو صد بوسه بر رویش نشست
بر تنش آیا زره اندازه بود؟
نه رفیقان! قاسمم دردانه بود
********************
داشت پایش تا رکابش فاصله
دشمنان آن سو کشیدند هلهله
با خدایش لحظه هایی راز کرد
او سپس آهنگ میدان ساز کرد
تیغ در کف در دفاع حق شتافت
قلب آقا در فراقش می گداخت
********************
حمله ور غرید در اعدای دون
نعره زن چون شیر غران غرق خون
گفت: [لشکر! قاسمم، ابن الحسن
در دفاع از عمو بر تن کفن
کوفیان آماده ام بر جنگتان
حق کند لعنت بر این نیرنگتان]
********************
او رجز می خواند و در لشکر تنید
هر کسی از رو به رویش می رمید
یک نفر فریاد زد: [سنگش زنید!
همچو بابا تیر بارانش کنید!]
چون کمان داران نشستند بر زمین
گشت برپا در فلک صوتی حزین
********************
تیر ها بر جسم پاکش بوسه زد
خاک خون بر چشم ماهش سرمه زد
مُهر عشقی بر تنش سم ستوه
زیر تیغ و مشت کین و درد و زور
شهد شیرین عسل در جام او
کرد فریاد: [ای عمو جان ای عمو!
********************
قاسمت روی زمین آفتاده است
جان خود بر تیغ دشمن داده است
استخوانم با هزاران زمزمه
خورد شد چون استخوان فاطمه]
بر زمین افتاده و آرام بود
چون سرش بر دامن مه کام بود
********************
جسم پاره پاره بر جانش گرفت
آسمان غرید و بارانش گرفت
ذوالجلال گریان روان تا خیمه ها
بار دیگر اشک ها و نوحه ها
او ابوالفضل است بیرون از خیام
تیغ کینش کرده بیرون از نیام
********************
اذن میدان بهر جانبازی نمود
مرگ را بازیچهء بازی نمود
چون برادر اذن میدانش نداد
قلب او در سینه گویا ایستاد
******************************
خیمه از یاران نام آور تهیست
نوبتش دیگر بر آن سرو سهیست
او علمدار است و سقایی دلیر
خون حیدر در رگ آن نره شیر
چون فغان [العطش] تابش برید
بی امان او نزد آقایش رسید
********************
گفت: [آقا! بچه هایت تشنه اند
سوز و گرما در جگر ها هشته اند]
گفت و ناگه قرار از دست رفت
مشک خالی تیغ کین را بست رفت
رو به رویش عالمی دریای آب
تشنه است سقای ما آن مه نقاب
********************
کف درون موج آن دریا فرو
ناگهانش روی مولا روبرو
بین حسین عطشان میان خیمه هاست
خود بگو: [نوشیدن آبت رواست؟]
مشت آبش را به دریا هدیه داد
مشک خود را پر نمود و ره فتاد
********************
اذن جنگیدن حسین بر او نداد
زین سبب آرام او در ره فتاد
دست چپ مشکی و بر دوشش لوا
می رود تا خیمه ها سقای ما
کوفیان تیغ از نیام پرداختند
جانب سقای عطشان تاختند
********************
شیر اوژن از نیام تیغش کشید
نعره زن تا این که بر دشمن رسید
عاقبت سقای عطشان خسته شد
راه خیمه روبرویش بسته شد
تیغ دشمن دست چپ را قطع کرد
کربلا را سر به سر چون نهر کرد
********************
ضرب دیگر دست دیگر هم فتاد
بر دل مولای مردان غم فتاد
صد هزاران رو به رویش در کمین
بر سرش دارد عمود آهنین
[یا حسین! ادرک اخاک! یا حسین!]
این علمدار است با شولای شین
چون که فریاد برادر را شنید
بی امان بر نعش آن سقا رسید
********************
برتنش دستی نمانده؛ بر زمین
بر سرش دارد عمود آهنین
خنده زد عباس چشمش را گشود
خون ز روی چهره اش زهرا زدود
[در حرم بس تشنگی پاینده است
گو عمو از کودکان شرمنده است!]
0نظر ثبت شده
آهنگ قدسیان آسمان از علیرضا عصار و محمد اصفهانی
آهنگ کویر غربت از علیرضا عصار
آهنگ کوچ عاشقانه از علیرضا عصار
آهنگ انسانم آرزوست از علیرضا عصار
آهنگ دل عاشق از علیرضا عصار
آهنگ صدای بارون از علیرضا عصار
آهنگ کوی عشق از علیرضا عصار
آهنگ یکی از ما از علیرضا عصار
آهنگ من بی دل از علیرضا عصار
آهنگ ای عاشقان از علیرضا عصار
آهنگ اشتباه بود از علیرضا عصار
آهنگ چنگ و عود از علیرضا عصار
آهنگ دام اجل از علیرضا عصار
آهنگ شکر از علیرضا عصار
آهنگ آبی نگاه از علیرضا عصار
آهنگ وطن از علیرضا عصار
آهنگ عشق الهی از علیرضا عصار
آهنگ دیوونگی از علیرضا عصار
آهنگ سادگی از علیرضا عصار
آهنگ مسلمانان از علیرضا عصار
آهنگ خیال نکن از علیرضا عصار
آهنگ آیه های عاشقانه از علیرضا عصار
آهنگ میترسم از علیرضا عصار
آهنگ خیابان خوابها از علیرضا عصار
آهنگ حال من بی تو از علیرضا عصار
آهنگ زیر باران از علیرضا عصار
آهنگ هله عاشقان از علیرضا عصار
آهنگ ردپا از علیرضا عصار
آهنگ همزبون از علیرضا عصار
آهنگ باید بودن از علیرضا عصار
آهنگ فصل بهارون از علیرضا عصار
آهنگ مست و دیوانه از علیرضا عصار
آهنگ محتسب از علیرضا عصار
آهنگ شام من از علیرضا عصار
آهنگ تکلیف و روشن کن از علیرضا عصار
آهنگ به جان تو از علیرضا عصار
آهنگ نفس از علیرضا عصار
آهنگ دیگر چه میتوان گفت از علیرضا عصار
آهنگ شاه جهان از علیرضا عصار
دکلمه قربانی از علیرضا عصار
آهنگ انجماد از علیرضا عصار
آهنگ ورود کاروان از علیرضا عصار
آهنگ خاک خونین از علیرضا عصار
دکلمه جنگ حضرت عباس از علیرضا عصار
آهنگ مولای عشق از علیرضا عصار
دکلمه ی خروج کاروان از علیرضا عصار
آهنگ حجر یاران از علیرضا عصار
آهنگ چشمه خورشید از علیرضا عصار
آهنگ بن بست از علیرضا عصار
آهنگ هویت از علیرضا عصار
آهنگ خواب آخر از علیرضا عصار
آهنگ نهان مکن از علیرضا عصار
آهنگ بغض از علیرضا عصار
آهنگ گون از علیرضا عصار
آهنگ من با توام از علیرضا عصار
آهنگ جز عشق نمیخواهم علیرضا عصار
آهنگ من ایرانی ام از علیرضا عصار
موزیک ویدیو جدید علیرضا عصار بنام عید می آید
آلبوم جز عشق نمیخواهم از علیرضا عصار
آهنگ دلتنگ از علیرضا عصار
دکلمه جنگ امام حسین از علیرضا عصار
آهنگ سجاده عشق از علیرضا عصار
آهنگ حسرت دینار از علیرضا عصار
آهنگ ای عاشقان - علیرضا عصار
آهنگ بوی بارون - علیرضا عصار
آهنگ پیر مغان - علیرضا عصار
آهنگ آفرین - علیرضا عصار
آیا از حذف این لیست پخش اطمینان دارید؟
0نظر ثبت شده
لیست پخش ایجاد شد.
نظر شما ثبت گردید و پس از تایید منتشر خواهد شد.