بازدید :
137
زمان ارسال :
1 سال پيش
بازدید :
137
زمان ارسال :
1 سال پيش
کانال : سرگرمی کودکان
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود ننه سرما، سوت و کور و بی صدا پشت ابرای سیاه روی بوم آسمون نشسته بود ننه سرما چاقالو بد ادای غرغرو دُشَکِش ابر سیاه، لحافش ابر سفید ننه سرما نُه ماه از سال میخوابید وقتی که بیدار میشد پا میشد تنهایی دست به کار میشد ورد میخوند.
جادو میکرد.
هاها میکرد، هوهو میکرد.
هاها میکرد ابر سیاه پیدا میشد.
هوهو میکرد، باد میاومد، سرما میشد.
بشنوید از اون پایین توی کوه، روی زمین کلاغا غار میزدند؛ غار، غار، غار میزدند.
توی ده جار میزدند، جار، جار، جار میزدند.
ننه سرما اومده، تیک و تیک و تیک سرده هوا درها رو محکم کنین، سرما نیاد تو خونهها کرسیها رو علم کنین منقلها رو روشن کنین لحافِ کرسی پهن کنین شبهای چله بزرگ شبهای زوزهی گرگ.
ننه سرما ورد میخوند سنگها رو یخ میزد و میترکوند مینشست چارهی چمباره میکرد لحاف پنبهای شو پاره میکرد پنبهها رو مشت مشت پایین میریخت رو زمین گوله گوله گوله برف میبارید.
منقلها روشن میشد کرسیها علم میشد شب یلدا میرسید، تو خونه مون غوغا میشد میوههای رنگ وارنگ همه جور، از همه رنگ پسته و آجیل شور همه چیز، از همه جور شب یلدا همگی بیدار میموندیم میوه و آجیل میخوردیم شعرای قشنگ مو خوندیم شبهای چله کوچیک شبهای تخمه شکستن، چیک و چیک.
شبهای قصههای قشنگ قشنگ قصههای رنگ به رنگ قصهی دیو و پری قصهی خروس زری قصهی بز روی بوم قصه دختر شاه پریون؛ کم کمک زمستون هم سر میاومد ننه سرما اون بالا با دلخوری زار و زار گریه میکرد مثل ابرای بهار گریه میکرد.
صدای پای بهار یواش یواش نزدیک میشد ننه سرما اون بالا بوی بهار رو میشنید دست میبرد به گردنش زنجیر مورارید شو رو میکشید، پاره میکرد همه مرواریداش روی اون دهکدهی کوچیک و زیبا میبارید، اما از، مرواریدم کاری از پیش نمیرفت.
صدای پای بهار دیگه نزدیک شده بود سبزهها از زیر خاک سر میزدن آسمون غرومب غرومب صدا میکرد باد و بارون همه جا غوغا میکرد بعدش هم خورشید خانوم در میاومد.
ننه سرما خوابالو کوله بارو بر میداشت سر به صحرا میگذاشت همهی مردم ده شاد میشدن از غم آزاد میشدن زن و مرد و بچه و پیر و جوون دست به دست هم دادن همگی شادی کنون میزدن، میرقصیدنای باهار، آهای باهار اومدی، خوش اومدی صفا آوردی خیلی وقته که همه منتظریم.
همگی چشم به دریم که بهار از راه بیاد، ازون ور دنیا بیاد غنچهها باز بشن همهی مردم ده دست به دست هم بدن مشغول کار بشن بازم بهار شد آدما شد فصل کشت گندما عید اومد و عید اومد سکه و سیب و سنبل سبزه و سنجد و گل اسفند دونه دونه اسفند سی و سه دونه باز بوی خوب پونه عطر گل بابونه نه چک زدیم نه چونه بهار اومد به خونه.
توضیحات :
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود ننه سرما، سوت و کور و بی صدا پشت ابرای سیاه روی بوم آسمون نشسته بود ننه سرما چاقالو بد ادای غرغرو دُشَکِش ابر سیاه، لحافش ابر سفید ننه سرما نُه ماه از سال میخوابید وقتی که بیدار میشد پا میشد تنهایی دست به کار میشد ورد میخوند.
جادو میکرد.
هاها میکرد، هوهو میکرد.
هاها میکرد ابر سیاه پیدا میشد.
هوهو میکرد، باد میاومد، سرما میشد.
بشنوید از اون پایین توی کوه، روی زمین کلاغا غار میزدند؛ غار، غار، غار میزدند.
توی ده جار میزدند، جار، جار، جار میزدند.
ننه سرما اومده، تیک و تیک و تیک سرده هوا درها رو محکم کنین، سرما نیاد تو خونهها کرسیها رو علم کنین منقلها رو روشن کنین لحافِ کرسی پهن کنین شبهای چله بزرگ شبهای زوزهی گرگ.
ننه سرما ورد میخوند سنگها رو یخ میزد و میترکوند مینشست چارهی چمباره میکرد لحاف پنبهای شو پاره میکرد پنبهها رو مشت مشت پایین میریخت رو زمین گوله گوله گوله برف میبارید.
منقلها روشن میشد کرسیها علم میشد شب یلدا میرسید، تو خونه مون غوغا میشد میوههای رنگ وارنگ همه جور، از همه رنگ پسته و آجیل شور همه چیز، از همه جور شب یلدا همگی بیدار میموندیم میوه و آجیل میخوردیم شعرای قشنگ مو خوندیم شبهای چله کوچیک شبهای تخمه شکستن، چیک و چیک.
شبهای قصههای قشنگ قشنگ قصههای رنگ به رنگ قصهی دیو و پری قصهی خروس زری قصهی بز روی بوم قصه دختر شاه پریون؛ کم کمک زمستون هم سر میاومد ننه سرما اون بالا با دلخوری زار و زار گریه میکرد مثل ابرای بهار گریه میکرد.
صدای پای بهار یواش یواش نزدیک میشد ننه سرما اون بالا بوی بهار رو میشنید دست میبرد به گردنش زنجیر مورارید شو رو میکشید، پاره میکرد همه مرواریداش روی اون دهکدهی کوچیک و زیبا میبارید، اما از، مرواریدم کاری از پیش نمیرفت.
صدای پای بهار دیگه نزدیک شده بود سبزهها از زیر خاک سر میزدن آسمون غرومب غرومب صدا میکرد باد و بارون همه جا غوغا میکرد بعدش هم خورشید خانوم در میاومد.
ننه سرما خوابالو کوله بارو بر میداشت سر به صحرا میگذاشت همهی مردم ده شاد میشدن از غم آزاد میشدن زن و مرد و بچه و پیر و جوون دست به دست هم دادن همگی شادی کنون میزدن، میرقصیدنای باهار، آهای باهار اومدی، خوش اومدی صفا آوردی خیلی وقته که همه منتظریم.
همگی چشم به دریم که بهار از راه بیاد، ازون ور دنیا بیاد غنچهها باز بشن همهی مردم ده دست به دست هم بدن مشغول کار بشن بازم بهار شد آدما شد فصل کشت گندما عید اومد و عید اومد سکه و سیب و سنبل سبزه و سنجد و گل اسفند دونه دونه اسفند سی و سه دونه باز بوی خوب پونه عطر گل بابونه نه چک زدیم نه چونه بهار اومد به خونه.
0نظر ثبت شده
آیا از حذف این لیست پخش اطمینان دارید؟
0نظر ثبت شده
لیست پخش ایجاد شد.
نظر شما ثبت گردید و پس از تایید منتشر خواهد شد.